سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،  

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

 تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !









تاریخ : چهارشنبه 92/5/9 | 6:19 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()

خداحافظ...

آخرین کلامی که از تو شنیدم

و باز قصه‌ی تلخ جاده و آن راه بلند...

که تو را از خلوت من می ربود

آسمان می گریست

شیشه ها می گریستند

و من مبهوت رفتنت

در پس شیشه های مه آلود

بغض دردناکم را بلعیدم

دیوانه وار خندیدم

و تو را بدرقه کردم...

 






تاریخ : چهارشنبه 92/5/9 | 6:16 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()

 

اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد

از هر جای دنیا چمدان کوچکم را می‌بندم راه می‌افتم

ایستگاه به ایستگاه…

مرز به مرز…

پیدایت می‌کنم ، کنارت می‌نشینم

بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم…






تاریخ : چهارشنبه 92/5/9 | 6:14 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()
دریا

دلش که بگیرد

سر می گذارد بر سینه ی ساحل

ابر

سر می گذارد بر شانه ی کوه

چشمه

سر می گذارد بر دامن دشت

اما من

وقتی تو نیستی

سر می گذارم

در دست های شعر

و با دلتنگی هایم 

قطره قطره

کلمه می شوم.





تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:41 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()

یه دوست معمولی وقتی میاد خونت، مثل مهمون رفتار می کنه

یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده

یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه

یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره

یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جا

رو جمع و جور کنه

یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی

یه دوست واقعی می پرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

یه دوست معمولی ازت می خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی

یه دوست واقعی می خواد مشکلاتت رو حل کنه

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی می شه دوستی رو تموم شده می دونه

یه دوست واقعی بعد از یه دعوا هم بهت زنگ می زنه

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره

یه دوست واقعی می خواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

و بالاخره

یه دوست معمولی این حرف های منو می خونه و فراموش می کنه

یه دوست واقعی.........................................نمیدونم

جای خالی خودت پر کن

 






تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:40 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()

گاه که تنها می شوم

 

در اوج رویاهای من

 

کسی ظهور می کند

 

کسی که شاید او

 

نداند که من

 

   کیستم...

 

     چیستم...

 

         کجایم...

 

                             کسی که نداند بدون او

 

                               نیستم...

 

                                  مرده ام...







تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:39 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()

 

بعضی وقتا میشینم تو ایینه خودمو نگاه میکنم.....


یه حسی بهم میگه....


یه حسی بهم میگه....


بهم میگه یه اتفاقی افتاده....


ولی به یاد نمیارم چه اتفاقی


چه اتفاقی؟؟


نمیدونم


یعنی نمیتونم فکر کنم


عشقت نمیزاره فکر کنم


در واقعا اسمش :: عشق :: نیست


اسمش هوسه

 






تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:38 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()
عیب نداره که " تنهایی   " 

عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی   ... 
 

عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی   ... 
 

عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه   ... 
 

عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ... 

عیب نداره زیر بارون بدون ? ، باید " تنها " خیس شی ... 

عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...

عیب نداره گلم ، " خدا بزرگه " اونم تنهاست ،

بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو

میشنوه و دلش برات تنگ میشه ! 

حرفاتو به اون بزن ، زیر بارون باهاش قدم بزن....

 






تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:37 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..

چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
هر روز تکراریست

صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنندعمر من قد نمیدهد

به سفرت بگو کوتاه بیاید رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!





تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:36 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()

 

از یـه جـآیی به بـعد دیگه ، نه دَست‌ پــآ میزنی

 

نه بــآل بـــآل میـ‍زنی

 

نه دل دل مـیکـنی

 

نه داد و بیداد میـکـنی

 

نه گــریه میـکنی

 
نه سـرت میزنی به دیوار
 
نه مـشـتت میکوبی به دیوار
 
از یه جایی به بـَعد فـَقط سکوت میکنی سکوت !

 






تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:35 عصر | نویسنده : ساحل | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.